برای من فقط راه هایی وجود دارد که دل دارند. در هر راهی می روم که شاید راهی باشد که دل دارد. به آنجا می روم و تنها مبارزه طلبی با ارزش برای من پیمودن تمام طول آن راه است، به آنجا می روم و می بینم و مشتاقانه می بینم.
-راه بادل نوعی استعاره بود برای این اطمینان که آدم با وجود ناپایداری باید همچنان پیش برود و بایستی قادر باشد رضایت و کمال شخصی را در عمل انتخاب پاسخگو ترین چاره بیابد و خود را کاملاً با آن شناسایی کند و همانند شمرد.
در این دنیا چیزی که یک سالک نتواند آن را بیان کند وجود ندارد.
یک سالک می پندارد که مرده است و به همین علت چیزی برای از دست دادن ندارد.
او همیشه آرام و خاطر جمع است. چون بدترین پیشامدها برایش رخ داده است. اما از گفتار و رفتارش چنین بر نمی آید که شاهد همه چیز بوده است.